به گزارش سینماپرس، شورای پروانه نمایش فیلمهای سینمایی در جلسه اخیر با صدور پروانه نمایش برای فیلم «پرونده باز است» به تهیهکنندگی سیدعلی قائم مقامی و کارگردانی کیومرث پوراحمد موافقت کرد.
«پرونده باز است» عنوان یکی از تولیدات سینمایی عرضه شده در «بخش سودای سیمرغ چهل و یکمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر» است که همانند برخی آثار تولید شده در سالهای اخیر به سراغ موضوع «قصاص» رفته و با یک فیلمنامه بسیار ابتدایی و در یک فُرم ناقص سینمایی سعی دارد تا در حد بضاعت خود در معارضت با «حدود الهی» ظاهر شده و در ابعاد این «حکم الهی» شبههافکنی کند! اثری به شدت سیاه و تاریک که با پایان باز خود سعی میکند تا طیفهای مختلف از مخاطبان سینمایی خود را به پلیدی و پلشتی «حدود الهی» باورمند سازد و «ناکارآمدی سیستم قضایی جمهوری اسلامی» را از حنجره بازیگر نوجوان اثر آنچنان فریاد زند که موجب «ایجاد نفرت» در پس تفکرات ذهنی هر بینندهای از «حاکمیت دینی» گردد.
فیلم سینمایی «پرونده باز است» اثری با دیالوگهای سطحی و آبکی و بازیهای کلیشهای و پُر از تکهپرانیهای جنسی و فحشها و حرفهای رکیک و تکهپرانیهای سیاسی بیمایه و سبک و ... است که در یک فُرم سینمایی به شدت نازل و کم کیفیت تولید شده و به سراغ موضوع «قصاص نوجوانان» رفته و با تمرکز بر پرونده جنایی یک نوجوان ۱۵ ساله که مرتکب قتل شده، شرایط چند سال انتظار او برای ورود به سن قانونی و دریافت حکم اعدام و اجرای آن را به تصویر میکشد. «پرونده باز است» داستان پسر نوجوانی به نام «فرهاد» است که با پدر خود در یکی از محلات جنوب شهر زندگی میکند و در ۸ سالگی مادرش او را رها کرده و رفته! نوجوانی بسیار مودب و مظلومی که دلبسته «نرگس» دختر همسایه است. دختری که پدر ندارد و با «فرهاد» در رابطهای عاشقانه است. رابطهای که پسری به نام «علیرضا» قصد ورود به آن را دارد. پسری که هممدرسهای «فرهاد» است و دارای خانوادهای موجه میباشد که از نظر وضعیت مالی در شرایط مناسبی میباشند. پسر شری که مورد توجه ویژه خانواده خود است و حالا تاب بیاعتنایی «نرگس» را ندارد و پس از ماجرای اخلال در مراسم کفتربازی «فرهاد» و «نرگس» و پس از ماجرای کشتن کفتر و تحقیر شدن توسط پدر خود به یک سراغ نزاع و درگیری شدید با «فرهاد» میرود و در این میان است که «فرهاد» برای دفاع از خود با چاقویی که پدرش به او داده «علیرضا» را میکشد و برای رسیدن به سن ۱۸ سالگی و اجرای «حکم قصاص» راهی کانون اصلاح و تربیت میشود و ... |
«خدا» در هیچ کجای «پرونده باز است» جایی ندارد و این موضوعی اتفاقی نیست! زیرا این اثر قرار است تا با استفاده از ابتداییترین اصل در سینما تمام تقصیرها را بر گردن و گُرده «عبدالله» بیاندازد! و با تاکید مکرر بر نام او سعی نماید تا این شخصیت موجه و با ظاهر مذهبی را به عنوان عامل اصلی انحطاط پیش از وقوع جنایت در جامعه معرفی نموده و سپس او را با نام و به عنوان «عبدالله» در مقام و جایگاه «اِعمال حدود خدا» قرار دهد و در نهایت اهرم آهنی سکوی اعدام در جامعه ایران را به دست توانمند او بدهد!
«پرونده باز است» قطعا برای نخستینبار است که در تاریخ سینمای ایران «طناب اعدام» را بر گردن نوجوان تازه به سن جوانی رسیده میاندازد و با طولانی نمودن صحنهی درد و رنج «فرهاد» قابهای تصویری متفاوت و با زوایای مختلفی از این وضعیت را در ذهن مخاطب خود به ودیعه میگذارد. اثری به شدت سخیف که در اوج ندانمکاری نهادهای نظارتی، اقدام به تولید تصویری سینمایی از شیوه اعدام و صحنه پایین کشیده شدن اهرم سکوی اعدام توسط زن چادری و مرد خواهان قصاص نموده و نحوه اعدام و جان کندن «فرهاد» را به صورتی کامل و البته در ظاهری یک رفت و برگشت تخیلی به تصویر میکشد.
«پرونده باز است» اثری ضعیف از منظر ساختارهای سینمایی که در روایت منطقی داستان خود عاجز است و تنها توجه و تلاش آن در جهت ترسیم وجاهتی متفاوت برای معارضت با «حدود الهی» است. اثری که در آن «خدا» وجود ندارد و اساسا توکل و توسل برآمده از «نگاه شیعی» هیچ معنی و مفهومی پیدا نمیکند. اثری که نه تنها هیچ مسجد و یا سجاده نمازی در آن یافت نمیشود؛ بلکه در مقابل به تصویرسازی کاملا مشروع از روابط آزاد و خارج از شرع زن و مرد میپردازد و حتی با استفاده از دیالوگ و در بیان سردبیر روزنامه به آن توصیه مستقیم نموده و قباحتزدایی از سطوح مختلف روابط «دوست دختری» و «دوست پسری» را آنچنان بدون مرز پیگیری میکند که حتی «عشق مثلثی» را به عنوان یک واقعیت پذیرفته شده در جامعه ایران و در میان خانواده مسلمان ایرانی معرفی میسازد.
به سبب حمایت «قوه قضاییه» بخش عمدهای از «پرونده باز است» در لوکیشن و نمای اصلی «زندان قزل حصار» و «کانون اصلاح و تربیت» فیلمبرداری شده تا شاید مخاطب بتواند فضای واقعی و میزان رفاه و تمیزی و همراهی مسئولان و... این اماکن را شاهد باشد؛ اما متاسفانه مریضی پدیدآورندگان اثر و خلأ حضور ساختار نظارتی سبب شده تا «پرونده باز است» بخواهد که این واقعیت ملموس و غیرقابلانکار در مقابل دوربین را از ذهن مخاطب خود زدوده و به جای آن با استفاده از موسیقی و تصویرسازی از آزارهای شبانه و تعرض در توالت و تجاوز به زندانیان و ...، نوعی حسن وجود شرایط ناامن برای زندانی و عدم امنیت در این محیط قابل کنترل را به بیننده این اثر منتقل سازد و حتی برای رساندن کامل این معنی به دیالوگ متمسک شده و نوجوان اثر را با صورتی کبود و در یک صحنهای احساسی برای خواندن «بیانیه زجر در زندان» در مقابل دوربین قرار میدهد!
در مجموع شاید نمونهای بسیار کوچک از تسری «غفلت فرهنگی» و جای خالی «هوشمندی رسانهای» و بویژه خلأ حضور فهیم و توانمند «معاونت فرهنگی» در پیکره «قوه قضاییه» را بتوان در فیلم سینمایی «پرونده باز است» مشاهده نمود. اثری «ضد قصاص» و به نوعی «تخریبکننده چهره نظام قضایی جمهوری اسلامی» و در «تقابل مستقیم با حاکمیت دینی» که در کمال تعجب با برخورداری از حمایتهای «قوه قضاییه» تولید شده است!
ارسال نظر